Soleio، طراح فیسبوک که به سرمایهگذار فرشته تبدیل شده، در مورد اینکه چگونه طراحی نرمافزار به یک «انقلاب ابزار محور» نیاز دارد و چه چیزی باعث موفقیت تیمهای طراحی و استارتآپهای فناوری میشود، بحث میکند.
Soleio یک طراح نرم افزار است که تبدیل به سرمایه گذار شده است. او بهعنوان مدیر سابق صندوق و اکنون سرمایهگذار فرشته، از برخی از موفقترین استارتآپهای فناوری چند سال اخیر از جمله Figma، Vanta و Vercel حمایت کرده است.
Soleio پیشینه ای در طراحی دارد، از جمله کار در فیس بوک و Dropbox که در آن تلاش های اولیه طراحی را رهبری می کرد. من در مورد تجربیاتش در طراحی وب اولیه، نحوه رویکرد شرکت های فناوری موفق به طراحی، مشارکت او با Figma و Vercel و اینکه چگونه حرفه ای در طراحی نرم افزار منجر به سرمایه گذاری حرفه ای شد، با او صحبت کردم.
Soleio
متیو تایسون: به عنوان یک برنامه نویس، باید اعتراف کنم که طراحی برای من یک هنر تاریک است. وقتی با آن روبرو می شوم، طراحی خوبی می دانم و می توانم تمام ساختارهای منطقی را برای پشتوانه آن بسازم، اما همین. آیا میتوانید به من بگویید که یک برنامهنویس باید در مورد طراحی خوب چه بداند و چگونه به آن علاقه پیدا کردید؟
Soleio: مطمئناً. من در تابستان های دبیرستانم به عنوان کارآموزی که روی یک مجله فارغ التحصیل کار می کردم شروع کردم. آن کار من را با انتشارات رومیزی آشنا کرد—فرآیند سرتاسر تولید محتوا، تولید رسانه های بصری و نوشتاری، سپس ویرایش و چیدمان همه آن برای چاپ.
بعداً در کالج، به لطف یک نسخه قرض گرفته شده از Macromedia Dreamweaver، ابزاری که ایجاد وب سایت را به طراحان آشنا با انتشار دسکتاپ معرفی می کرد، آن تجربه کاری را در توسعه وب به کار بردم. من عاشق ایجاد چیزهایی برای اینترنت شدم و شبها و آخر هفتههایم را صرف آموزش HTML، Flash، و بعداً CSS، جاوا اسکریپت و PHP کردم.
علاقه من به طراحی از مطالعه و مهندسی معکوس کار سایر افرادی که تجربیات وب را طراحی می کردند نشأت گرفت. افرادی مانند جاشوا دیویس و دن سدرهولم.
به ویژه، من مجذوب ظهور برنامه های وب بودم. در آن زمان، به نظر می رسید که توزیع نرم افزار از طریق مرورگر مرحله بزرگ بعدی فناوری مصرف کننده باشد. پس از اینکه گوگل Gmail را معرفی کرد، یکی از اولین نمونههای این انتقال، تصمیم گرفتم به سانفرانسیسکو نقل مکان کنم تا بتوانم یک طراح و توسعهدهنده مستقل باشم.
تایسون: شما طراحی اولیه زیادی را در فیس بوک انجام دادید. بخشی از آن لحظه آبخیز برای وب چگونه بود؟
Soleio: فیسبوک اولین استارتآپ رسانههای اجتماعی بود که خود را در درجه اول یک شرکت فناوری میدانست. به این ترتیب، ما بر استخدام افراد بسیار فنی تمرکز کردیم. این شامل طراحان اولیه آنجا میشد که همگی کد تولید را نوشتند و مستقیماً در ساخت محصولات اولیه مشارکت داشتند.
کار ما بهعنوان طراح، کل چرخه توسعه محصول از مفهومسازی و نمونهسازی ایدههای اولیه، از طریق ایجاد و کدگذاری ویژگیها را در بر میگیرد. ما اغلب بین استراتژی محصول و بحثهای معماری به تنظیم دقیق طراحی UI بصری و داشتن جنبههای اصلی توسعه front-end میپریم. طبق اطلاعات من، ما اولین استارتاپی بودیم که از اصطلاح “طراحی محصول” در زمینه ایجاد نرم افزار استفاده کردیم.
نظر ما این بود که تیم طراحی برای مرتبط بودن با فرهنگ سریع و بسیار فنی مانند فیسبوک، باید با مهندسی کار میکرد تا به همه کمک کند تا سریعتر حرکت کنند. زمانی که پیروی از روش آبشاری برای توسعه محصول برای تیمها رایجتر بود، کاملاً متوجه نشدم که این رویکرد چقدر غیرعادی بود.
ما طراحانی بودیم که می توانستیم ارسال کنیم.
تایسون: بعد از فیسبوک که در Dropbox کار کردید، به نوعی به سمت مدیریت تلاشهای طراحی پیش رفتید. انتقال شما به مدیریت چگونه بود؟
Soleio: صادقانه بگویم، یک انتقال متلاطم بود. وقتی تمام وقت در Dropbox را شروع کردم، در حال پیوستن به استارتاپی بودم که قبلاً چهار سال بود که وجود داشت. آنها فرهنگ و رویکردی از قبل برای توسعه و طراحی محصول داشتند.
علاوه بر این، موفقیت تجاری Dropbox به دلیل ارزش پیشنهادی بسیار متفاوت برای مصرف کنندگان بود. مردم به Dropbox پرداختند تا با ارزش ترین فایل های دیجیتال خود را ایمن نگه دارد. هیچ کس نمی خواست در مورد “سریع حرکت کنید و چیزها را خراب کنید” در آن زمینه – نه مشتریان و نه کارمندان!
این محیط کاری جدید مرا وادار کرد تا با برخی فرضیات دیرینه در مورد عواملی که باعث موفقیت فرهنگ طراحی فیس بوک شد، روبرو شوم و به دقت آنچه را که در مقایسه با Dropbox به آن نیاز داشتیم در نظر بگیرم. همچنین به این معنی بود که باید با تیمی سازگار شوم که به مجموعهای از ارزشها پایبند بود و به دنبال ویژگیهای رهبری بود که با آنچه فیسبوک پاداش میداد متفاوت بود. من باید پیمایش میکردم که چه زمانی تجربیات قبلیام را کنار بگذارم و چه زمانی به اسلحههایم بچسبم.
در مجموع، دوره رشد و توسعه شخصی سریع بود. ما Dropbox را به مکانی جذاب برای پیوستن طراحان تبدیل کردیم و یک تیم مشهور در صنعت ساختیم. اگر فهرستی از تمام افرادی که برای آن شرکت طراحی کردهاند تهیه کنم، در آن فهرستی از استعدادهای صنعتی وجود دارد.
تجربه من در Dropbox مرا به یک نظریه کلی تر در مورد آنچه که تیم های طراحی و استارت آپ ها را موفق می کند هدایت کرد.
تایسون: معتقدم اولین حرکت شما به سمت سرمایه گذاری با Figma بود، جایی که سرمایه گذاری کردید و به عنوان مشاور عمل کردید. آیا این به عنوان یک فرشته بود؟
Soleio: شروع من به عنوان یک سرمایه گذار در واقع از سالی شروع شد که فیس بوک را ترک کردم. مدت کوتاهی پس از ترک من، گروهی از دوستان و همکارانم به سراغم آمدند که آنها نیز شرکت را ترک کرده بودند و برای جذب طراحان برای استارت آپ های خود به کمک نیاز داشتند. همه آنها یک سوال داشتند: چگونه فیس بوک چنین کار بزرگی را در استخدام طراحان نرم افزار انجام داد؟
طبیعتاً به دلیل تمام وقت و انرژی که در چند سال اخیرم در آنجا برای استخدام طراحی گذاشته بودم، نظرات محکمی در مورد این موضوع داشتم. استخدام طراحی به اندازه توسعه محصول برای موفقیت شرکت حیاتی شد. در طول راه، اشتیاق به استعدادیابی پیدا کردم – پیدا کردن طراحان استثنایی در مکانهای غیرمنتظره و متقاعد کردن آنها برای پیوستن به Facebook.
من نمی دانستم، گفتگوهای من با این بنیانگذاران جدید در مورد چگونگی ایجاد تیم های طراحی عالی منجر به دومین اقدام حرفه ای من شد: مشارکت با استارتاپ ها به عنوان سرمایه گذار و مشاور. در واقع، Dropbox یکی از اولین سرمایه گذاری های من بود. مشاوره دادن به آن تیم در نهایت منجر به پیوستن من به عنوان رئیس طراحی تمام وقت در پایان سال ۲۰۱۲ شد.
پس Figma چطور؟ به سرعت به سال ۲۰۱۴… من این شانس را داشتم که میزبان دیلن فیلد در دفتر مرکزی دراپ باکس باشم تا در هنگام ناهار در مورد استارتاپ او که هنوز مخفیانه بود، گفتگو کنم. دیلن توسط همکار دراپ باکس و همکلاسی دیلن، رایان کاپلان به من معرفی شد.
دیلن لپتاپ خود را با خود به کافه تریا آورد و قبل از نمایش، من را از طریق برخی دموهای WebGL راهنمایی کرد. من اولین نمونه های اولیه برای محصول جدیدشان هستم – یک ویرایشگر طراحی مشترک و مبتنی بر وب.
من آن مکالمه را به وضوح به خاطر می آورم زیرا هنگامی که دیلن برنامه های آنها را تعریف می کرد، چند چیز در ذهنم قفل شد.
ابتدا، من شخصاً با چالش مدیریت یک تیم بزرگ دست و پنجه نرم می کردم که از دو ابزار مختلف برای ایجاد و مدیریت دارایی های طراحی استفاده می کرد، فتوشاپ و برنامه نوپای Sketch. این دوگانگی منجر به بسیاری از کارهای اضافی و پرهزینه شد.
دوم، من احساس کردم که هر دو فتوشاپ و اسکچ اساساً ابزارهای تک نفره هستند و بنابراین نحوه طراحی واقعاً انجام شده است، که به صورت مشترک، به عنوان یک ورزش تیمی است. طراحان متعدد اغلب در تیم های کوچک روی پروژه های مشترک با هم کار می کردند.
Figma هر دوی این مشکلات را با استفاده از مرورگر وب مدرن حل کرد تا تجربهای چندنفره را در زمان واقعی ایجاد کند که برای افرادی که علاوه بر خود طراحان با طراحان کار میکردند راحتتر در دسترس بود.
این یک ایده نتیجهبخش بود که برای اکثر افرادی که نرمافزار میسازند، فوراً آشکار نبود. من معتقد بودم که Figma می تواند انقلابی مبتنی بر ابزار را رهبری کند که نحوه تفکر و تمرین استارتاپ ها در مورد طراحی را تغییر دهد.
تیم Figma هنوز کوهی از کار را در پیش داشت، اما جاه طلبی و استراتژی آنها بسیار امیدوارکننده بود که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. من خوش شانس بودم که در اواخر همان سال به عنوان سرمایه گذار و مشاور به آنها ملحق شدم. من به هم بنیانگذاران در استخدام و راهنمایی طراحان اولیه کمک کردم. همچنین به تیم در مورد محصول اولیه و استراتژیهای عرضه به بازار توصیه کردم – گاهی اوقات حتی نقش اول Figma را بازی میکردم. مبشر طراحی.
کار من با Figma نشان داد که میخواهم با استارتآپها در آینده کار کنم. تصمیم گرفتم نقش تمام وقت خود را در Dropbox ترک کنم و به عنوان یک سرمایه گذار تمام وقت مسیر شغلی جدیدی را شروع کنم. به نظر می رسد سطح مناسبی از انتزاع است که در آن می توان در زمینه طراحی و در عین حال پشتیبانی از چندین تیم به طور هم زمان تأثیر گذاشت.
تایسون: شما همچنین یک سرمایه گذار فرشته در Vercel هستید. من یک طرفدار بزرگ Vercel هستم. هر بار که یک برنامه را با یک کلیک در زیرساخت های جهانی مستقر می کنم، با تعجب لبخند می زنم. چگونه با آنها کار کردید؟
Soleio: Vercel نمونهای خوشحال کننده از این است که چگونه سرمایهگذاری استارتآپ در درجه اول یک حرفه روابط است.
من برای اولین بار با Guillermo Rauch ملاقات کردم که Dropbox در حال مذاکره برای خرید استارت آپ قبلی خود Cloudup بود. تیم او برای یک دور مصاحبه از دفتر ما آمدند – اما به نظر می رسید که آنها ما را به همان اندازه که ما آنها را ارزیابی می کنیم، ارزیابی می کنند.
در اولین مکالمه مان، من و گیلرمو دیدیم که به طرز قابل توجهی در زمینه فلسفه و طراحی محصول هماهنگ هستیم. او سلیقه بی عیب و نقص، سوگیری قوی برای اقدام، و طرز فکر یک هکر دارد.
متأسفانه Dropbox برنده آن خرید نشد. اما من و گیلرمو موافقت کردیم که در تماس باقی بمانیم، و زمانی که او چند سال بعد شروع به تأسیس ZEIT (اکنون ورسل) کرد، من از اینکه یکی از اولین چک های فرشته او بودم، هیجان زده شدم.
میدانستم که گیلرمو بنیانگذار است که هم برای طراحی ارزش قائل است و هم دیدگاه اصولی در مورد نحوه ساخت نرم افزار از تجربیات مستقیم او به عنوان یک توسعه دهنده. او یک نمونه کلاسیک از این است که چگونه تفکر روشن اغلب پیش درآمد طراحی و نوآوری عالی است.
تایسون: سرمایه گذاری استارتاپی در درجه اول یک حرفه روابط است—بسیار جالب!
حالا باید بپرسم، فلسفه یا رویکرد سرمایه گذاری شما چیست؟ چگونه این مشاغل بزرگ را شناسایی و ارزیابی می کنید؟
Soleio: با وجود اینکه اکنون ۱۰ سال است که در این خط کار هستم، هنوز احساس میکنم که در تمریناتم خیلی زود هستم. بنابراین من این حق را برای خود محفوظ میدارم که تفکر خود را در اینجا توسعه دهم!
این روزها من اساساً به شنیدن اینکه چگونه بنیانگذاران در مورد استراتژی رقابتی خود فکر می کنند و چگونه این استراتژی به نقشه راه شرکت تبدیل می شود اهمیت می دهم. این امر مستلزم آن است که بنیانگذاران هم فرصت بازار قابل توجهی را بیان کنند و هم مسیرهای بالقوه برای ایجاد و تصاحب سهم شیر از ارزش را بیان کنند.
بعضی از سرمایه گذاران این را تمرینی برای مشکل یابی و راه حل می دانند. اما من آن را بیشتر به عنوان تمرینی برای انباشت و به کارگیری قدرت می بینم.
یک استراتژی موفق نمیتواند به قیمت از دست دادن مشتریان یا شرکای تجاری اتفاق بیفتد، و نه تنها از طریق تلاش محض. در قلب خود، یک استراتژی رقابتی باید یک چشم انداز و برنامه ای برای خلق ارزش بلندمدت در یک دنیای پویا باشد. طرحی برای برنده شدن بزرگ که همچنین توانایی ها و موقعیت فعلی فرد در بازار را به طور کامل بررسی می کند.
من فکر میکنم ریچارد روملت وقتی نوشت «یک استراتژیست چیره دست یک طراح است بهترین حرف را زد. ”
تایسون: این توییت نوعی دعوت به اسلحه است درباره هویت، طراحی و جوامع آنلاین جدید. آیا می توانید آن را گسترش دهید؟ آیا در اینجا اشاره ای به هویت Web3 وجود دارد؟
Soleio: من یک تئوری کار دارم مبنی بر اینکه اگر افراد دسترسی آسانتری به هویتهای جایگزین نسبت به خود IRL خود داشته باشند، جوامع آنلاین بیشتری وجود خواهند داشت. این یکی از عوامل محدود کننده بزرگ برای چگونگی شکل گیری ایده ها و روابط امروزی است. واقعیت آشکار این است که بسیاری از دانش جهان هنوز در جوامع بسته محدود شده است. افزایش تعداد و دسترسی به جوامع آنلاین می تواند تأثیر فوق العاده ای بر آنچه می توانیم یاد بگیریم و به انجام برسانیم داشته باشد.
من این را کمتر بهعنوان یک توسعه Web3 و بیشتر بهعنوان یک تکامل طبیعی برای اینترنت در آینده میبینم – بهویژه در مرحلهای که محاسبات فضایی (AR/VR) به جریان اصلی تبدیل میشود. نحوه ارائه ما در جهان های مجازی و فراگیر باید بسیار متفاوت از نحوه ارائه ما در دنیای واقعی باشد.
من از اینکه از یک استارتآپ خاص حمایت میکنم هیجانزده هستم که دیدگاهی شگفتانگیز در مورد اینکه چه نوع تجربه محصولی میتواند این فرصت پنهان را باز کند، دارد. وقتی آنها آماده باشند، موارد بیشتری را به اشتراک خواهم گذاشت.
تایسون: من مشتاقانه منتظر آن هستم. دوباره متشکرم!
Soleio: سپاسگزارم.
پست های مرتبط
آنچه توسعه دهندگان نرم افزار باید در مورد طراحی بدانند: مصاحبه با Soleio
آنچه توسعه دهندگان نرم افزار باید در مورد طراحی بدانند: مصاحبه با Soleio
آنچه توسعه دهندگان نرم افزار باید در مورد طراحی بدانند: مصاحبه با Soleio